English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5708 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
initial point U نقطه شروع عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
Other Matches
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
h hour U ساعت شروع عملیات
zero hour U ساعت شروع عملیات
staging area U منطقه شروع عملیات
d day U روز شروع عملیات
initial point U نقطه شروع
origin U نقطه شروع
terminus a que U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
launching U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
trailhead U نقطه شروع مسیر
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
jumping off place U شروع بکاری نقطه عزیمت
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
origins U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
origin U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
tee shot U ضربه از نقطه شروع بازی گلف
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
firing area U نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
beginning of tape marker U علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
safe mode U حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
fairway U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
start off U شروع کردن شروع شدن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
initiation U شروع کار شروع
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
onset U شروع
beginning U شروع
beginnings U شروع
open fire U شروع
right of begin U حق شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
incipience or ency U شروع
opening U شروع
openings U شروع
kick off U شروع
kick-off <idiom> U شروع
inchoation U شروع
inception U شروع
get-go <idiom> U شروع
embark U شروع کردن
start key کلید شروع
incipit U شروع و اغاز
start element U عنصر شروع
start bit U بیت شروع
initialing U نقط ه شروع
initialed U نقط ه شروع
splash line U خط شروع غواصی
start of heading U شروع عنوان
embarked U شروع کردن
start of taxt U شروع متن
starters U شروع کننده
starter U شروع کننده
streek U شروع کردن
beginning of message U شروع پیغام
jump off U شروع حمله
starting gate U دروازه شروع
jump off U شروع بحمله
starting block U سکوی شروع
beginning of message U شروع پیام
start signal U علامت شروع
embarking U شروع کردن
kick off U شروع حمله
beginning of negotiations U شروع مذاکره
burgeoned U شروع برشدکردن
burgeon U شروع برشدکردن
zero U محل شروع
set in U شروع کردن
restart U شروع دوباره
zeros U محل شروع
put in hand U شروع کردن
zeroes U محل شروع
commence U شروع کردن
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
trig U خط شروع مسابقه
commenced U شروع کردن
commences U شروع کردن
restart U شروع مجدد
launch an attack U شروع حمله
germinating U شروع به رشدکردن
germinates U شروع به رشدکردن
line of departure U خط شروع حمله
lis mota U شروع دعوی
set out U شروع بکارکردن
rise and shine U شروع بیداری
scratch line U خط شروع مسابقه
embarks U شروع کردن
germinated U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
burgeons U شروع برشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
starting platform U سکوی شروع
start in <idiom> U شروع کار
dozier U شروع به فسادکرده
commencing U شروع کردن
attempt U شروع به جرم
attempting U شروع به جرم
cold start U شروع سرد
attempts U شروع به جرم
commencer U شروع کننده
valuing U نقط ه شروع
warm start U شروع گرم
values U نقط ه شروع
value U نقط ه شروع
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
0شرمنده ها من نميخواستم انگليسي صحبت كنم خودت اول شروع كردي
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com